ZIBAMOHENNI1985 ZIBAMOHENNI1985 .

ZIBAMOHENNI1985

بررسي شيوه هاي كهن و نوين قصه گويي

قصه چيست ؟
    عنوان « قصه » در ذهن آدمي تداعي كننده ي ماجراهايي است كه در دوران كودكي از بزرگتر هاي خود شنيده است و هنوز هم سايه روشني از آن ها را در ذهن دارد .با اين اوصاف قصه به ظاهر اصطلاح ساده اي است كه به نظر مي رسد پيچيدگي چنداني هم نداشته باشد.
قصه قالبي است ادبي كه نويسنده به وسيله آن حرف و پيام خود را به صورت ماجراها و حادثه هايي كه به طور منطقي به دنبال هم مي آيند، به مخاطبش عرضه مي كند(رحماندوست ،1372: 26)
همچنين در تعريف قصه آورده اند :
  « قصه بيان واقعي وقايعي است غالباً خيالي كه در آن ها معمولاً تاكيد بر حوادث  خارق العاده بيشتر از تحول و تكوين آدم ها و شخصيت هاست .» (رزمجو،1370 :163)
 ضعف رابطه ي علت و معلولي از ويژگي هاي قصه است . حوادثي كه در قصه روي  مي دهد ، بيشتر حاصل اتفاق و پيشامد است اگر چه با ذهن استدلال گراي آدمي چندان سازگار نيست اما آدمي در فضاي قصه آن ها را مي پذيرد.
كلي گرايي از ويژگي هاي ديگر قصه است و به معناي توجه كمتر به جزئيات حوادث و احوال است .در قصه بيشتر نتيجه ي امر مورد نظر است و اينكه در جزئيات چه روي مي دهد ، مورد توجه  نيست.
   حوادث خارق العاده در قصه چنان به سادگي روي مي دهد كه با وجود باور پذيري آن در محيط قصه ، تصور وقوع آن در خارج محيط قصه ، غير ممكن است .
معمولا در قصه ، زمان و مكان جايي ندارد و علت آن هم اين است كه براي خواننده دانستن اين كه اين قصه در كجا روي مي دهد و مربوط به چه زماني است ، اهميت چنداني ندارد .
چرايي وجود قصه
     قصه از چه زماني به وجود آمد ؟ جواب اين سؤال دشوار است ؛ به يقين هيچ كس دقيقا نمي داند كه از چه زماني قصه به وجود آمده است . اما شكي در اين نيست كه پس از آن كه انسان هاي نخستين بر زبان و عناصر مربوط به آن مسلط شدند ، قصه جزو نخستين تراوشات فكري آنان بوده است :
   « اگر افسانه و داستان، قديمي ترين اثر و كهن ترين تراوش دستگاه ذهني بشر نباشد ، باري جزو كهن ترين آثاري است كه از انديشه و تخيل بشر بر جاي مانده است مسلماً پيش از آن كه بشر وارد دوران تاريخي شود و روايت هاي مهم زندگاني خويش را به ياري نقوش و علايم قابل رويت برجاي گذارد ، به مدتي دراز افسانه ها را در نهان خانه ي ضمير و مخزن حافظه ي خويش نگاه مي داشت و دهان به دهان  سينه به سينه به اخلاف خويش مي سپرد .» ( محجوب، 1382 : 121)
  خداوند كه خود برترين قصه گوست در كتب آسماني براي ارتباط و هدايت انسان، زبان قصه را انتخاب كرده است و از اين رو قرآن  نيز مملو از قصه ها و سرگذشت هاي پندآموز است:
                 لقد كان في قصصهم عبره لاولي الالباب(سوره يوسف، آيه 111)
                  در قصه ها و سرگذشت هاي آنها پند و عبرتي است براي خردمندان
  برخي محققان قصه را مرتبط با فطرت آدمي دانسته اند و براي آن دليل نيز ارائه كرده اند . در بيان دلايل فطري بودن علاقمندي به قصه گفته اند كه اولاً علاقه به قصه ، هيچگاه در حيوان مشاهده نمي شود ثانياً علاقمندي به قصّه فراتر از مرزهاي جغرافياي و سياسي است و نمي توان گفت كه فلان ملّت به قصّه علاقمند است و فلان ملّت از قصه بيزار است ( حجواني، 1371: 61). وجود قصه هاي بي شمار در ادبيات عاميانه ملل مختلف در طول تاريخ بيش از پيش بر اين امر صحه ميگذارد.دليل ديگري كه براي اين امر مي توان ارايه كرد اين است كه طفل از همان اوان سخن گفتن و بدون هيچ گونه آموزش به شنيدن قصه علاقمند است .
      قصه انعكاسي از واقعيت است انعكاسي كه بر خلاف عالم واقعيت ، آدمي خود آفريننده ي آن است و قضا و قدر را در آن راهي نيست و انسان خيال پرداز مي تواند حوادث را به نام و كام خود دچار دگرگوني كند و سرمست از اين باشد كه اگر در عالم واقعيت بسته ي تقدير است ، در عالم داستان خود تقديري است كه حوادث را چون مهره ي شطرنج جابجا مي كند و همين حس اقتدار باعث مي شود كه از خلق چنين دست ساخته اي به خود ببالد .
   و اين چنين است كه امروزه در عصر ديجيتال و پيشرفت ،قصه، نمود هاي ديگري به خود گرفته است و در سينما ، تلويزيون و منابع نوشتاري ، بخش عمده اي از ادبيات مدرن به داستان اختصاص يافته است و انسان عقل گراي امروز در عين حال كه در باطن خود به خيالي بودن قصه آگاه است ، نمي خواهد لذت غوطه ور شدن در خيال را از خود دريغ كند .
اگرچه شايد به ظاهر و در نگاهي سطحي كودكان را تنها علاقمندان قصه دانست و ليكن بايد دانست كه مخاطبان قصه، طبقه يا قشر خاصي نيستند. كودكان و پيران،زنان و مردان،از هر طبقه شغلي و در هر سطح تحصيلات و فرهنگ، از پرمشغله ترين افراد تا بيكارترين آنها، همه و همه به قصه علاقمندند.
اگرچه در عصر حاضر با وجود رونق بازار تلويزيون، راديو و تلويزيون، خواندن قصه از روي متن كتاب ممكن است تا حدي به حاشيه رانده شده باشد ولي بايد دانست كه باز همان قصه پايه و اساس همگي آن رسانه هاست .
پرداختن به اين مسئله جزو مسايل نسبتاً جديد ادبيات محسوب مي شود ، زيرا امروزه هدف از هر امري، مهم ترين امر مرتبط با آن محسوب مي شود . با نگاهي دقيق به قصّه مي توان چنين فرض كرد كه خالقان اين قصص ، اهداف مختلفي را از طريق آن ها دنبال مي كردند ؛ هرچند سرگرم ساختن مستمع ، فصل مشترك تمامي قصه پردازان بوده است ، اما غير از اين اهداف ديگري نيز برتلاش آن ها مترتّب بوده است . هرگاه زبان حقيقت، در مستمع كارساز نبوده و حتي به كارگيري آن خطر جاني به همراه داشته است ، زبان مجازي قصه ،گره گشا به نظر مي رسيد و نه تنها باعث هلاك او نمي شد بلكه در نزد حاكم قصه شنو ، ترفيع مقام را نيز به دنبال داشت .گاهي نيز همين قصه گويي جان شهرزاد ها و بختيارها و... را نجات داده است .
بطور كلي مي توان براي قصه ، كاركردهاي زير را در نظر گرفت :
1- سرگرمي
    از زمان پيدايش داستان هاي نخستين تا به امروز ، آدمي به سبب جذابيتي كه در قصه سراغ داشته است ، به آن روي آورده است . زمان شنيدن قصه ، او فارغ از همه چيز ، براي مدتي هرچند كوتاه در افكار خود غرق مي شود و مشكلات ودشواري جهان پيراموني را به فراموشي مي سپارد .
   بسيار ساده انگارانه خواهد بود كه نقش قصّه را فقط سرگرمي بدانيم .اگرچه سرگرمي جزو نخستين اهداف قصه است ،اما حقيقت آن است كه در وراي اين ظاهر جذاب و سرگرم كننده ، مي شود كه انبوهي از تعاليم اخلاقي و پيام نهفته باشد و همين است كه مولانا در زمان خود بين ظاهر قصه و پيام آن تفاوت قايل شده است :

برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۰ مهر ۱۳۹۸ساعت: ۰۱:۵۰:۰۸ توسط:ZIBAMOHENNI موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :